لافکادیو

یک نام نیست؛ یک سرنوشت است.

لافکادیو

یک نام نیست؛ یک سرنوشت است.

خیلی شده من وبلاگی رو ماه‌ها دنبال کنم اما هیچ وقت نتونم ردپایی از محل زندگی نویسنده توش ببینم. این برای من خیلی درده. اینکه ما به خیابونا و کوچه‌های عاشقانه شهرهای خودمون کم اهمیت می‌دیم. نمی‌ذاریم جمله همه جای ایران سرای من است تو وبلاگامون اتفاق بیفته.

  • ۲۲ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۱۵
  • لافکادیو

پیرزن عکاس راضی است. تنکس کشداری می‌گوید. لبخند گزنده‌ای به سوژه‌اش می‌زند و رد می‌شود. فقر بر روی سی‌سی‌دی دوربین پیرزن نقش می‌بندد. پسربچه دوباره چشمانش سنگین می‌شود. ته حلقت تلخی نامفهومی می‌خواهد آزارت دهد. قورتش می‌دهی.

  • ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۵۰
  • لافکادیو

کتابای مرکز تبادل شاد نبودند. اینو از برگ برگ‌شون خوندم. سرگذشت غم‌انگیزی دارن کتابای اونجا. کاش می‌شد دست همشون رو گرفت و آورد خونه تا برن تو قفسه‌های چوبی واقعی. برن تو خونه‌هاشون.

  • ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۴۹
  • لافکادیو

دختر سگک کمربند را با انگشتانش گرفت و صدای چیلیک. خودش هم نمی‌دانست ناخواسته در روح کوچک و تنهای پسرک صندلی عقب چه بلوایی به پا کرده است. پسر سرش را به شیشه تکیه داد  و زل زد به کاج‌های تیره کنار اتوبان که گویی تمامی نداشتند.

  • ۱۹ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۵۶
  • لافکادیو

 

+ روزتان مبارک

  • ۱۹ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۱۴
  • لافکادیو

تفاوت دارا و ندار در شهر من نان نیست، فاصله میان بستن و گشودن یک گره است

بر کیسه زباله.

  • ۱۶ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۵۹
  • لافکادیو

هر چه گفتم من چیزی نمی‌خواهم به کتش نرفت. یک نایلون کیک و آبمیوه و این چیزها خریده بود. گفت بنشینیم وسط آن همه چشم بخوریم. گفتم خانم فلانی من رویم نمی‌شود. تمام طبقات را گشتیم شاید جایی باشد که خلوت‌تر باشد. نبود. داشتیم می‌رسیدیم به در خروجی که گفت یعنی برویم بیرون بخوریم؟ دیدم اوضاع خراب‌تر می‌شود.

  • ۱۴ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۳۵
  • لافکادیو

برای من هزینه کرایه + هزینه پست + هزینه مرخصی از محل کار + هزینه تلفن‌های مداوم و پیگیری نتیجه مرجوع کردن کالا + هزینه وقت و انرژی و زمانی که از دست دادم حدود 150 هزار تومان شد. برابر با قیمت کالایی که خریداری کرده بودم. متأسفانه در فروشگاه معتبری چون دیجی‌کالا نیز خدمات پس از فروش تنها حرف است. هنوز برای رسیدن به خدمات پس از فروش واقعی در ایران نیاز به زمان داریم.

  • ۱۳ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۵۸
  • لافکادیو

پنج‌شنبه‌ها هم که کلاس نداری. پس از صبح تا شب با منی. برای فردات برنامه نریز. هشت صبح میای بیرون تا 12 شب با خودمی.

  • ۱۳ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۴۴
  • لافکادیو

خودکشی مثل بارش تگرگ است. یکباره می‌زند. چند ثانیه‌ای همه را درگیر می‌کند و بعد تمام می‌شود. اگر تگرگ‌هایش درشت باشد چند وقتی آثارش می‌ماند. ماشینی قُر می‌شود یا شیشه پنجره‌ای ترک می‌خورد یا دستی زخم می‌شود یا شاخه‌ای می‌شکند. اما مهم این است بعد از مدت کوتاهی همه چیز به حالت سابق برمی‌گردد. نه از تگرگ خبری می‌ماند نه از آثارش. همه چیز می‌رود در دره فراموشی و تمام.

  • ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۴۳
  • لافکادیو