اندر فواید یک شوخی غمگین!
دفتر ورود و خروج دبیران در مدرسه، شبیه این دفترهای ثبت ازدواج در محضرهاست. بزرگ و عجیب و پر از امضاء. همین دفترها که وقتی میروید محضر انقدر داخلش تمرین امضاء میکنید تا بالاخره حاج آقا تأیید میکند امضای صد و بیست و سوم شما رو لایق مرد زندگی شدن کرده! این روزها هربار به دفتر مدرسه میرسم و دفتر را امضاء میکنم برای باز کردن یخ کلام و سردی مزاج اول صبحی، در یک شوخی به آقای مهدوی میگویم: ما هر روز صبح میایم اینجا و بعله رو میگیم و امضاء هم میدیم آقای مهدوی اما شب که میریم خونه باز میبینیم خبری نیست! آقای مهدوی مستخدم مدرسه است. پیرمرد جاافتاده و خندان و شوخ طبعی است. چند روز پیش پسرش را داماد کرده است. برمیگردد میخندد و میگوید: درست میشه. هرچی خدا بخواد همونه. بعد کمی از آب و هوای دیروز و آلودگی امروز با هم حرف میزنیم و باقی صحبت به هر جا که رفت خوش است.
- ۹۵/۱۰/۱۷