لافکادیو

یک نام نیست؛ یک سرنوشت است.

لافکادیو

یک نام نیست؛ یک سرنوشت است.

دانایی حق تمام کودکان سرزمین من است

پنجشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۴:۱۴ ب.ظ

خیلی اتفاقی در وبگردی‌هایم به اینجا رسیدم. به خودم و قفسه کتاب‌هایم که خیلی‌هایشان در زمانی خریده‌ شده‌اند که جیب‌هایم کاملا خالی بوده و مدت‌ها پشت ویترین کتابفروشی‌ها تماشایشان کرده‌ام نگاهی انداختم. به یاد پول تو جیبی‌های دبیرستان افتادم. آن سال‌هایی که مسئول کتابخانه دبیرستان بودم. هرسال با آقای جباری می‌رفتیم نمایشگاه کتاب بین‌المللی تا برای مدرسه کتاب بخریم. به جایزه‌هایی که دوران راهنمایی مادرم برایم می‌خرید فکر کردم. کتاب، کتاب و کتاب. مادرم تحصیلات آن‌چنانی ندارد. معلم هم نیست. راحت باشیم مادرم سواد خواندن و نوشتن هم ندارد. اما در چهره‌اش غم نیست. مطمئنم که در جوانی‌اش دختر خیلی شادی بوده است. بیش از آن‌چه دخترهای امروزی می‌توانند شاد باشند. نمی‌دانم وقتی می‌خواسته در مغازه کتابفروشی برایم کتاب انتخاب کند به فروشنده چه می‌گفته. اما خوب می‌دانم مهربانی بی‌دریغش جبران سواد نداشته‌اش است. اصلا آدمی نیستم که بخواهم برای کسی تبلیغ کنم یا بخواهم سنگش را به سینه بزنم. زیر آخرین مرحله پرداخت خواسته بود در توئیتر یا فیسبوک به دیگران هم معرفی‌شان کنم. گفته بود این قدم آخر برای همراهی است. مادرم به من یاد داده یا پابه‌پای کسی نرو یا رفتی تا آخر خط تا جایی که او دلش با توست کنارش بمان. مادرم کتابخانه بزرگی در دلش دارد. بزرگتر از کتابخانه کوچک اتاق من. فقط خواستم حرف مادرم را زمین نینداخته باشم.

+ دانایی تنها دارایی‌ای است که آدم‌ها به اندازه روح‌هایشان از آن بهره می‌برند نه پول‌هایشان.

  • ۹۴/۰۹/۰۵
  • لافکادیو