فقط معرفت مدل دهه 40 تماس بگیرند
شجرهنامه خانوادگیش به برادارای آبمَنگُل مخصوصا منصور آبمَنگُل نرسه. پاشنهی کفشاشو هرجایی و واسه هرچیزی ورنکشه. خاکخورده و دردکشیده باشه بهتر حرف هم رو میفهمیم. محلهشون پایینشهر باشه. بالاشهریها به هیچوجه پیام ندن. حرف رفاقت که میاد پیشونیش خط بیفته. حرف رفیقش که میاد رگ گردنش ورم کنه. غیرت رو غلیظ بنویسه و بخونه. سه تا ضامن معتبر نشد سه تا ضامندار معتبر تأییدش کنن. گوش باشه واسه شنیدن و چاه باشه واسه چیزی نگفتن. چک و سفته و وثیقه تو نظرش مفت نیارزه. حرفش سند باشه. اهل لایی و پیچ و زیر و رو کشیدن نباشه. غم دنیا رو نخوره. ساعت 11 شب اهل بیرون زدن باشه. ساعت 3 صبح اهل کوه رفتن باشه. بفهمه وقتی رفیقش میره اون بالا یه دردی داره که ده دقیقه داد میزنه و سینه صاف میکنه. به روش نیاره. موتور وسپا هم نداشت نداشت. ولی اشک رفیقش رو که دید نخنده. بزنه دنده سبک و گازش رو بگیره بگه عجب بادی میاد. اشک منو که درآورد! ادا روشنفکری نداشته باشه. مثلا نیم ساعت واسه من از تابلوی جیغ مانش و تداوم حافظه دالی نگه. بشینه از خودش و دلش و دنیاش بگه. با قطار رفتن رو به هر چیزی تو دنیا ترجیح بده. اهل عینک آفتابی زدن و این قرتی بازیا نباشه. ته ته دلش بفهمه عشق و عاشقی هم تو دنیا هست. بفهمه رفیقش هم آدمه. بفهمه یه جایی که رفیقش مرض عشق گرفته باید زد پشتش و گرفتش تو بغل و لب و لوچه آویزون و چشای ورم کردهاش رو نادیده گرفت و گفت عیب نداره رفیق. ما میگیم زده....
- ۹۵/۰۶/۳۰