چند روایت معتبر از زندگی
يكشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۹ ق.ظ
یه جوک قدیمی هست که میگه: دوتا پیرزن تو منطقه کوهستانی کستکیل بودند. یکیشون میگه: میدونی که غذای اینجا افتضاحه، اون یکی میگه: آره، ولی همون رو هم به آدم کم میدن. در اصل طرز فکر من نسبت به زندگی همینطوره. پر از تنهایی و بدبختی و درد کشیدن و ناراحتیه و تازه خیلی زود هم تموم میشه! یک جوک دیگه هم از نظر من مهمه؛ جوکی که معمولا به گراچو مارکس نسبت میدن ولی من فکر میکنم اولین بار فروید اون رو در کتاب ارتباط با ناخودآگاهش گفته و به این مفهومه: هرگز حاضر نیستم عضو کلوبی بشم که کسی مثل من رو به عضویت بپذیره! این جوک واقعیت زندگی بالغانهی من در مورد رابطهام با زنهاست.
+ نریشن ابتدایی آلوی سینگر در فیلم آنیهال
+ مهپاره
- ۹۴/۰۹/۰۸