مورد عجیب دختران
ببین جیک. من نمیخوام واقعا تو رو از کاری که داری انجام میدی پشیمون کنم. اصن اگه قرار باشه همه مثل هم باشیم پس این زندگی به لعنت خدا هم نمیارزه. اما فکر میکنم تو داری به خودت به روحت به اون چیزی که واسش به دنیا اومدی خیانت میکنی.
قضیه از این قراره جیک. دخترا کلن تو دو دسته خلاصه میشن. اونایی که هنوز میرن به کلیسا و اونایی که آخرین بار که رفتن به چنین جایی واسه وقتی بوده که میخواستن اعتراف کنن با دوست پسرشون تو 14 سالگی کارای بدی کردن. اونا تو همون اتاق اعتراف، با کشیشی که قرار بوده باعث بخشش گناهشون بشه مجبور شدن کار بدتری رو انجام بدن. گروه دوم دیگه هیچ وقت به کلیسا نمیرن. اونا خودشون مراقب خودشون هستن. اونا سعی میکنن این جمله یه چیزی یه جایی داره من رو میبینه و حواسش به من هست رو فراموش کنن و بیخودی به چیزی تکیه ندن. این روزا هیچ چیزی واقعا انقدر تو جایی ریشه نداره که بشه بهش از ته دل تکیه داد. میفهمی چی میگم که؟ اینا آدماییان که معمولن ما جذبشون میشیم. پسرایی مثله تو جذبشون میشن. پسرایی که تو 14 سالگی قدرت تشخیص نر و ماده قورباغههای درس علوم مدرسه رو نداشتن.
اما دخترای گروه اول. اونا هنوز تو مرحله کلیسا رفتن موندن. میدونی چرا؟ چون هنوز پاشون به اتاق اعتراف باز نشده. مساله احمقانهایه. اما اینا تو زندگیشون عاشق همون پسرایی میشن که تو 14 سالگی دخترای گروه دوم رو فرستادن کلیسا!
خب حالا اگه فکر میکنی موندن با مگی اون چیزیه که تو میخوای بمون تو این شهر لعنتی. ما فردا میریم به سمت جنوب. عشق همیشه به این معنی نیست که باید به معشوق برسی. گاهی اوقات باید از یک نفر بگذری تا بهش برسی.
+ بوسه فرانسوی/1995
- ۹۴/۰۷/۰۳