لافکادیو

یک نام نیست؛ یک سرنوشت است.

لافکادیو

یک نام نیست؛ یک سرنوشت است.

نشسته بودم تو حال و هوای خودم بودم و آهنگ انگری ریور هم مدام پلی میشد که با احتساب 678 باری که پلی شده دیگه از من خسته شده خداوکیلی ولی من نمی‌دونم چرا نمی‌تونم رهاش کنم. یه نفس عمیق. ترم تموم شده و هالیدی ما معلما شروع. رو صندلی ولو شدم و از این بلاگ به اون بلاگ از این سایت به اون سایت از این کتاب به اون کتاب. همین‌طور می‌چرخم و سیر نمی‌شم. تو همین حس و حالا یه دفعه رو گوشی پیامک اومد که ثبت نام آزمون کارشناسی ارشد سال 96! شماره پرونده: ...کد پیگیری:.... یه لحظه جا خوردم از صندلی پرت شدم پایین. دوباره پیامک رو خوندم! ثبت نام ارشد 96! ارشد! ارشد 96! ما الان چه سالی هستیم؟ تندی با خودم حساب کتاب کردم پارسال که نود و چهار بود. من سر جلسه نرفتم! امسال 95. این که واسه سال بعده!!! مگه ثبت نام ارشد شروع شده؟ مگه اصلا من ثبت نام کردم؟! من کی ثبت نام کردم؟ یه لحظه ذهنم رفت به اینکه نکنه یکی خواسته منو سورپزایر کنه یا اذیت کنه ثبت نامم کرده! یعنی تنها جواب سورپرایز ثبت نام کردن من تو ارشد کرکینگ هیز/هر بالزه! جاستیس فور آل. همین. زنگ زدم آبجی کوچیکه طبقه پایین. امتحاناشون شروع شده. داره گاز می‌گیره کتابا رو. گفتم بیا بالا. اومد. گفتم اینو بخون؟ خوند. گفت چی؟ ثبت نام کردی؟ گفتم من؟ گفت پس چی؟ گفتم خودت بگو کاره کیه؟ گفت من چه بدونم. کی اطلاعات تو رو داره؟ گفتم من چه بدونم! بعد یه لحظه به ذهنم زد گفتم صبر کن. رفتم سایت سنجش و گفتم شماره پرونده و پیگیری رو بخون. خوند. زدم و وارد شدم و گفتم خدایا من از ارشد فرار میکنم چرا منو به زور می‌کشونی اینجور جاها آخه؟ صفحه باز شد دقیقا یاد روزی افتادم که رفته بودم کافی‌نت نتیجه کنکور کارشناسی رو ببینم. قلبم داشت از دهنم می‌زد بیرون. یه دفعه عکس دختره اومد رو صفحه. آب دهنم رو قورت دادم و به خودم لعنت فرستادم که چرا آبجی کوچیکه رو صدا کردم. داشتم خودم رو آماده می‌کردم که بگم من چه بدونم پوران کاف... کیه! که دیدم چشاش رو ریز کرده آماده است که با سرعت نور بره طبقه پایین! گفتم ببین...ببین....جلو در وایساد یه لبخند ملیح بهم تحویل داد و رفت! ماجرا داریما. خدایا نکن از این کارا. کی می‌خواد تا ده روز دیگه جواب بده بابا خانوم پوران کاف اصلا با من صنمی نداره که! آخه خدایا این چه شوخی بی‌مزه‌ایه اول زمستونی با آدم می‌کنی؟ نشستم نیم ساعت اطلاعات درسی و آدرس و ایناش رو زیر و رو کردم. معلوم شد خانوم پیام نور حقوق خونده! یه سالم بیشتر از حد معمول طول کشیده لیسانسش. اسفند ماهی. دهه هفتادی! اوف! یه سالم پشت کنکور بوده. معدل کارشناسی تو پیام نور 14! آخه چهارده تو پیام نور شد معدل خانوم؟ نمی‌شد حالا حداقل شهید بهشتی ای علامه ای جایی بودی؟ گفتم چی کار کنم چی کار نکنم که دردسر نشه برامون. گفتم زنگ بزنم خونه‌شون بگم. یعنی اولش خواستم اطلاعاتش رو پاک کنم خودم رو ثبت نام کنم! بعد دیدم نمیشه. آخرش گفتم دیگه زنگ بزنم هر چه باداباد. زنگ زدم خونه‌شون یه خانوم مسنی برداشت گفتم حتما مامانشه. گفت بله؟ گفتم منزل فلانی. گفت نه! گفتم منزل فلانییی. گفت با کی کار دارین؟ گفتم خانوم پوران کاف هستن؟ گفت عروسمه! هیچی دیگه یه مشکلی که سازمان سنجش باید تو فرماش بهش رسیدگی کنه همینه اصلا! چرا نمی‌زنه مجردی متاهلی چی کاره ای؟ پسر مردم رو الاف کردن. والا. نصف انگیزه‌ام برای تماس و مشاوره و شاید بعدا قرار تدریس دروسشون و برنامه‌ریزی و ایجاد انگیزه و فکر کن بعدش قبولی ارشد و شیرینی نامزدی و همه اینا پَر! به همین راحتی. آب دهنم رو قورت دادم و گفتم. اوهوم. نیستن پس. بگین بهشون این مشکل پیش اومده کاریشم نمیشه کرد. با من تماس بگیرن. دیگه خودم می‌دونستم این تماس بگیرن یعنی همسر گرام‌شون رو هم باید بعدا تحمل کنم چند دقیقه. یه ربعی داشتم به ارشدهایی که این چند سال دادم فکر می‌کردم که طرف زنگ زد. صدا نبود که. فکر کنم وسط کارگاه بود. داد می‌زد پشت تلفنا. گفت شما از کافی‌نت تماس گرفتین؟ گفتم نه آقا. من فلانی‌ام. این مشکل پیش اومده. بگین نگران نباشن. نمی‌شه دیگه شماره موبایل رو ویرایش کرد. من اگه پیامکی گرفتم از سازمان به همین شماره برای شما ریسند می‌کنم که در جریان باشن. تشکر کرد و روز بخیر گفتم و خدافظ. حالا از ساعت 7:00 عصر روز سوم دی ماه 95 پای پوران کاف هم به زندگی من باز شده. من باید حواسم باشه براش پیامک میاد، نمیاد. واسه ویرایش اطلاعاتش کاری نباید انجام بده؟ کی باید بره کارت ورود به جلسه بگیره؟ کی باید بره سر جلسه باشه. اصلا درسا رو خونده؟ می‌خونه؟ استرس داره؟ نداره؟ شوهرش می‌فهمه باید یه کم بیشتر مسئولیت قبول کنه؟ این چند ماه دندون رو جیگر بذاره؟ اصلا خود پوران می‌دونه ارشد حقوق به درد نمی‌خوره؟ که باید بره آزمون جامع وکالت بده؟ که اون مهم‌تر از ارشد خوندنه؟ کجا کلاس می‌ره؟ اصلا چه کتابایی گرفته؟ چند درصد درسا رو جلو رفته؟ مدرسان شریف یا ماهان؟ چی بگم. کم کشیدم از ثبت نامای خودم تو ارشد. کم نوشتم از بی ارزش بودن ارشد تو این مملکت و کم نقد کردم دیگران رو. حالا خدا صاف کارای ارشد پوران کاف رو هم انداخته گردن من. 

  • ۹۵/۱۰/۰۳
  • لافکادیو