لافکادیو

یک نام نیست؛ یک سرنوشت است.

لافکادیو

یک نام نیست؛ یک سرنوشت است.

این پست مخاطب خاص ندارد!

يكشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۰۲ ب.ظ

جای خالی روی کاناپه را نمی‌توان بوسید. به سیم کارتی هم که واگذار شده نمی‌‌توان پیامک زد برگرد. هواپیمایی که "او" داخلش باشد تأخیر ندارد. قطاری که از ایستگاه خارج شده دیگر نمیایستد. درها که بسته ‌می‌شود دست تکان دادن برای آدم‌های داخل مترو قیافه‌ات را مسخره‌ می‌کند. آدمی که رفته، رفته است. زل زدن به عکس‌های قدیمی چیزی را عوض نمی‌کند. تایم‌لاین فیسبوکش را بالا و پایین کردن به او مِنشن نمی‌کند که تو به یادش بوده‌ای. ما در سرزمین عجایب نیستیم. اینجا همه چیز بیش از حد واقعی و زنده است. به دیوارها دست بزن. واقعا دیوارند. تا قرن 21 هیچ تحقیق علمی‌ای نتوانسته ثابت کند که محبت از آن‌ها نفوذ می‌کند. پنجره‌‌ها شاعر نیستند. در هیچ کجای تاریخ هم نیامده که نویسنده‌ای توانسته باشد با کلمات معشوقی را به تخت‌خواب ببرد. احمق، مرده‌ها مرده‌اند. روی سنگ قبرشان اشک نریز. جان فروند ثابت کرده عشق با غرور، زیر رادیکال جبر هم جمع شدنی نیست. فکر کن. فکر کن. اگر قطار نرفته، اگر هواپیما بلند نشده، اگر زنده است، اگر سیم کارتش را هنوز واگذار نکرده، اگر درهای مترو هنوز بسته نشده، اگر روی نیمکت سیمانی کنارت نشسته هنوز می‌توان تانژانت زمان را بر مبنای محبت زیر لگاریتم دوست داشتن به سمت جاودانگی برد. نشد تودهنی بعدش تا آخر عمر خر درونت را سربه‌راه می‌کند.

+ داستان وینچنزو پروگیاها که خاطره می‌دزدند. 

  • ۹۴/۰۹/۰۸
  • لافکادیو