لافکادیو

یک نام نیست؛ یک سرنوشت است.

لافکادیو

یک نام نیست؛ یک سرنوشت است.

بوق نزنید! دلبر در حال رانندگی است!

جمعه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۷، ۰۲:۱۲ ب.ظ

می‌دونی اون لحظه‌ای که چیزهایی رو بدست میاری که براشون ذره ذره زحمت کشیدی لحظه قشنگیه. دیگه وقتش بود از رویای چایی‌بازی‌هامون با دلبر ماشینش رو بگیرم. میشد خیلی چیزها خرید. ولی من از اون آدم‌هام که دلم می‌خواد ماشینم رویا پشتش باشه. رویای یه خانواده چهار پنج نفره خوشحال که بچه‌ها از صندلی عقب دست تکون بدن برای ماشینای دیگه. از این ماشینا که واسه جوونی و دلبری نباشن. از این ماشینا که دلبری‌شون به آدمایی باشه که توش نشستن و دلشون با همدیگه است. از این جور ماشینا کم پیدا میشه. هنوز سند نخورده پلاکم نشده. خوشحالیم وقتی بیشتر می‌شد که با دلبر دوتایی می‌رفتیم تحویل بگیریمش و با هم براش روکش صندلی و قفل فرمون و صدای دزدگیر انتخاب کنیم. دوتایی آویز برای آینه عقب بخریم. بعد هم دلبر بشینه پشت فرمون و من چشمام رو ببندم و قل هو الله بخونم تا برسیم به خونه و تهش بگه دیدی دست فرمون رو:| از امروز لطفا با تیباهای سفید دور و برتون مهربون‌تر باشین. شاید این تیبای جلویی همون تیبایی باشه که توش دلبر و لافکادیو نشستن و دارن چایی‌بازی می‌کنن. با تشکر.

من دارم زورم رو می‌زنم. می‌دونی؟ وقتشه از پشت پرده رویاها بیای بیرون. وقتشه یه جایی ماشینت کنار اتوبان همت خراب شده باشه. یا من بنزین تموم کنم و تو برام وایسی. وقتشه یه اتفاق خوب بیفته. چون زندگی نمی‌تونه برای همیشه ما رو دور نگه داره. می‌دونم همین نزدیکیا هستی. شاید فقط چند تا خونه اونورتر. شاید فقط به اندازه چند تا اتوبان از هم فاصله داشته باشیم. اما هر چقدر هم به هم نزدیک باشیم همین که نمی‌دونم پشت کدوم یکی از این دیوارها هستی، پشت کدوم یکی از این دیوارهای سیمانی که تا آسمون ادامه‌دار شدن زندگی برام سخته. باید این فاصله رو تموم کنم. قول میدم این چندوقت با تمام زورم بدوئم و قول میدم با تمام توانم برای داشتنت تلاش کنم. یه روز رو گوگل مپ گوشیم باید یه مقصد جدید اضافه بشه. همون جایی که دلبر خونه داره... همون‌جا که همیشه قلبم برای رسیدن بهش تندتر از همیشه بزنه و برای اخم‌هات، برای کج خلقیات، و برای بهونه‌هات دلتنگ بشم...

+ تو این روزهای بارونی من به بارون هم حسادت می‌کنم.

  • ۹۷/۰۳/۲۵
  • لافکادیو