لافکادیو

یک نام نیست؛ یک سرنوشت است.

لافکادیو

یک نام نیست؛ یک سرنوشت است.

تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی

شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۳۴ ق.ظ

برای حسادت کردن نیازی نیست ماشین شاسی بلند یا لباس‌های مارک یا عکس‌های دو نفره خاص ببینی یا دل‌نوشته‌های عاشقانه بخوانی. در دنیای تنهایی‌های بزرگ ما حتی می‌توان به پسر بیست ساله‌ای حسادت کرد که وقتی امروز وبلاگش را باز کرده دیده پست تعطیلات عیدش را ماهی گلی‌اش کامل کرده است. آدم‌های تنها خوشبختی‌های کوچک را خوب می‌بینند. خوب می‌فهمند وقتی یک نفر شال دیگری را کمی جلو می‌آورد. وقتی یکی با انگشت‌های دیگری در تاکسی بازی می‌کند. وقتی یکی با پشت دست روی موهای شقیقه دیگری خط می‌کشد.  وقتی یکی دکمه پیراهن دیگری را می‌بندد. وقتی یکی با نگاهش دارد با دیگری حرف می‌زند. وقتی یکی روی پله‌های برقی دیگری را به سمت خودش می‌کشد و پله‌ها را تا ابدیت ادامه‌دار می‌کند. وقتی یکی با کفش‌های دیگری ضرب می‌گیرد. وقتی قدم‌هایش را با او هماهنگ می‌کند. وقتی سرش را به شانه او می‌گذارد. آدم‌های تنها این چیزهای کوچک را با جزئیاتی عجیب حس می‌کنند. حسادت می‌کنند و حسادت چیز خوبی نیست. مگر اینکه کسی هم باشد پست‌های ناتمام تو را باز کند کامل‌شان کند و از وضعیت پیش‌نویس درشان بیاورد و تو بتوانی آخر این مطلب را رها کنی و کلمات را ناقص بگذاری و بروی و خیالت جمع باشد که کسی صفحه مدیریت تو را باز می‌کند و می‌نویسد: بهترین اتفاق زندگی تو "او" بوده است و تو بتوانی این جمله را بارها روی صفحه وبلاگت بخوانی و سیر نشوی.

+ عید برووو

  • ۹۵/۰۱/۱۴
  • لافکادیو