خروج یا ماندن در مغازه کادوفروشی؟
بنکسی یه آدم معروفه. یه هنرمند که هنر خیابونی انجام میده. بهش میگن استریت آرت. از همینایی که تمام دستاشون رنگیه. تو هر جیبشون یه اسپری رنگ قائم کردن و شبا سر و کلهشون پیدا میشه. بنکسی رو هیچ کسی تابحال ندیده. خیلیا در مورد هویتش کنجکاوند. خیلیها دلشون میخواد بنکسی رو از نزدیک ببینن. کارهای بنکسی خیلی عجیب و غریبه. یه حسی به آدم دست میده وقتی میشینی و کارهاش رو نگاه میکنی. نمیتونی بیتفاوت باشی. نمیتونی حذفش کنی. نمیتونی دچارش نشی. نمیتونی سرتو بندازی پایین و رد شی. باید صبر کنی. نگاه کنی. تأمل کنی. فکر کنی. بفهمیش. حالا یا قبولش کنی یا نکنی. فرقی نداره. مهم اینه که توی ذهنت یه فرآیند شروع میشه. یه چرخه با دیدن هر اثر از بنکسی که ممکنه یهو روی دیوار محله شما نقش بسته باشه. یا روی دیوار ساختمونی که توش کار میکنی. یه روز صبح ممکنه بلند شی و چندتا اسپری رنگ خالی سر کوچهتون ببینی. بنکسی برای خیلیها یه روحه که هرشب روی یکی از دیوارای شهر میشینه و فکراش رو بعد رفتن جا میذاره!
تری گوئتا یه آدم معمولی بود. یه آدم معمولی که به خاطر از دست دادن ناگهانی مادرش تو بچگی دچار یه سندروم ثبت واقعیتهای اطرافش شده بود تا دیگه چیزی رو از دست نده. تا شاید بتونه بقیه آدمها و اتفاقای اطرافش رو حداقل تو نوارهای ضبط شدهاش جاودانه کنه. تری همیشه یه دوربین تو دستش بود. یه دوربین که صبح تا شب با خودش این ور اون ور میبردش و از تمام اتفاقات روزمره فیلم میگرفت. نوارهای ضبط شده رو تو انبار خونهاش رها میکرد و دوباره نوارهای جدید میخرید. تری تو مغازه لباس فروشی کار میکرد. لباسهای آدیداس طرح قدیم رو میخرید روشون طراحیهایی میکشید و با قیمتهای گزاف به عاشقان مد میفروخت. مثلا گاهی اوقات شاید یه لباس 50 دلاری رو با یه طراحی ساده روش به قیمت 500 دلار میفروخت! تری اشتیاق مردم رو به مد، به هنر، به خلاقیت و به متفاوت بودن خوب درک میکرد. اما با همه این احوال تری یه آدم معمولی شناخته میشد. یه آدم که میتونست لباسهای 50 دلاری رو با حقه و کلک به یه عده احمق ده برابر گرونتر بفروشه، همین!
دست سرنوشت یه روز "تری گوئتا رو "رسوند به آرتیستهایی مثل بنکسی. اون مدتها کنار این آدمها بود. باهاشون زندگی کرد. کنارشون نفس کشید. کسی به وجود اون اهمیت نمیداد. اون یه دیوونه بود که عشق دوربین داشت. عشقه به تصویر کشیدن. عشق اینکه از همه چیز حتی از کارهای هنری اونها فیلم بگیره و تا وقتی که این فیلمها رو فقط تو انباری خونهاش نگه میداشت همه چیز روبراه بود. هیچ چیز اشتباهی در کار نبود. اما این برای تری کافی نبود. یه روز تصمیم گرفت خودش هم یه هنرمند بشه. بشه یکی مثل بنکسی. بشه کسی که دیگران برای دیدن هنر اون به نمایشگاهش بیان. پس اسم MBW رو برای خودش انتخاب کرد و تبدیل شد به یه هنرمند خیابونی. اون کلی آدم استخدام کرد و هر ایدهای که به ذهنش میرسید رو با دستای اونا با فکر اونا با توانایی اونا با هنر اونا انجام داد. MBW خیلی بیشتر از بنکسی پول درآورد. خیلی بیشتر از اون نمایشگاه برگزار کرد. اون برای هنرمند شدن سالها خاک صحنه نخورد. سالها کار هنری نکرد تا به یه سبک برسه. درواقع MBW همون کاری که روی لباسهای آدیداس طرح قدیم انجام میداد و اون رو به دیگران با قیمت بالایی میفروخت رو تکرار میکرد. فقط ظاهرش تغییر کرده بود.
ذهنم بدجور درگیر شخصیت تری گوئتا شده. نمیدونم میشه گفت اون یه هنرمند یا نه. نمیدونم شاید باید بهش گفت یه حقه باز که خوب میتونه از آدما برای رسیدن به خواستههاش استفاده کنه. نمیدونم چی باید خطابش کرد. تری گوئتا خودش رو یه هنرمند میدونه. اون در مورد تمام حرفایی که پشت سرش میزنن میگه: "مسأله زمانه. با گذشت زمان شما متوجه میشید که من کی میشم. چون با گذشت زمان شما خلاقیت من رو میبینید و اینکه من یه هنرمند واقعی هستم یا نه."
یکبار در اینجا در مورد فیک بودن و اورجینال بودن شخصیت آدمها صحبت کردم. گفتم شما باید با حواس خودتون دنیا رو تجربه کنید نه از دریچه گوگل و ویکی پدیا. گفتم شما باید از پنجره روح خودتون دنیا رو ببینید. خب تری گوئتا هم همین کار رو کرده. اون هنر رو اونطور که خودش احساس کرده به تصویر کشیده. اول حس میکردم آدم باید از تری گوئتا بدش بیاد. بعد به خودم نگاه کردم و دیدم خب مگه من چی کار میکنم؟ من نوشتههای این و اون رو میخونم. سبکهایی که بیشتر میپسندم رو جدا میکنم. تصاویری که به دردم میخورن رو آرشیو میکنم. آهنگهایی که روم تأثیر میذارن رو دستچین میکنم. دیالوگهای دوست داشتنی رو یادداشت میکنم و بعد همه این چیزها رو کنار هم میذارم و دکمه ذخیره و انتشار رو میزنم و در نهایت بازخوردش این میشه که: " شخصیت نویسنده وبلاگ آنقدر دوست داشتنی است که نتوانستم بیاعتنا از کنارش بگذرم. تقریبا بیشتر نوشتههایتان را خواندهام و شما با همه پستیها بلندیها یکی از فوق العادهترین شخصیتهایی هستید که تا بحال در موردشان خواندهام. برایتان آرزوی رسیدن به رویاهایتان را دارم."
+ تری گوئتا یا بنکسی؟ من کی هستم؟! من کدوم رو ترجیح میدم؟
- ۹۴/۰۷/۲۳