خوشبختی چیست؟
به نام خدا
خوشبختی این است
+ به اونی که پرسیده عمو شلبی داره چی میگه: عمو با شعر مار بوآ که داره عمو رو میبلعه شروع میکنه. از یه گاز کوچولو از انگشت پا شروع میشه و همینطور میاد بالا تا عمو رو کلا میبلعه. بعدش میره سراغ سارا سینتیا دختری که آشغالا رو جلو در نمیذاره و آخر شعر آشغالا کل کشور رو میگیرن. آخرین شعر هم در مورد اینه که چرا ما این روزها دیگه تکشاخی نمیبینیم. احتمالا تکشاخها انقدر شیطون و بازیگوش بودن که زمان حضرت نوح سوار کشتی نشدن و به جاش داشتن قایم باشک بازی میکردن.
همه اینها یه طرف. چیزی که توی فیلم منو دیوونه میکنه و ارزش هزار بار دیدن رو داره. ارتباط بچهها و عمو شلبیه. از همون اول شروع میکنه به شوخی کردن با پسری که کتاب رو براش نگه داشته تا بخونه. بعد آخر شعر مار بوآ انقدر خوب ادای کسی رو درمیاره که مار داره میبلعدش که بچهها همه قافیه آخر رو با هم داد میزنن. شعر سارا رو که تموم میکنه با بچهها بحث میکنند سر آشغالا. آدم باورش نمیشه بچهها یهو انقدر تحت تأثیر اتفاقی که واسه سارا سینتیا افتاده قرار میگیرن که دقیقا بعد شعر یکیشون بلند میگه من هروقت سطل آشغالم پر میشه میبرمش بیرون. و یکی دیگه هم میگه من بدم میاد که آدم بزرگا آشغالا رو روی زمین میریزن. یکی هم کلی در نوشابه جمع میکنه و میده واسه بازیافت! عمو یه لحظه دستش رو میزنه زیر چونهاش و انقدر دقیق به حرفاشون گوش میده آدم باورش نمیشه انقدر اختلاف سنی داشته باشن. انگار همهشون بچههای پنج شیش سالهان و دارن با هم بازی میکنن. فقط یکیشون یه کم بیشتر ریش داره!
- ۹۵/۰۵/۲۱