در جست و جوی قهرمان از دست رفته...
آقا پرویز نشسته بود پای دستگاه پرس پا و داشت به دایی میگفت فکر کردی این درآمده رونالدو و مسی میره تو جیب خودشون؟ این همه سادهای تو؟ بابا اینا از اون قرارداد همون خونه و ماشین بیشتر بهشون نمیرسه. پشت این آدما یه دنیاست. یه تیمه. اینا واسه هر عضلهشون یه مربی دارن. صدها نفر هستن و کسایی که سرمایهگذاری کردن رو این آدم و رسوندنش به اینجا. از انتخاب کردنش تا اینکه امروز بشه مسی، بشه رونالدو و ... اینا هزینه نکردن این همه که حالا بشینن کنار و مسی همه پولا رو بزنه به جیب. نهایت 20 درصد قرارداد مسی به خودش برسه. 20 درصد رو با یه اطمینانی داشت میگفت که وقتی به چشماش نگاه کردم شک نکردم که واقعیته. حقیقتش همیشه تو ذهن من بوده که این قهرمانهایی که میان تو ورزش به جایی میرسن و سالها قهرمان یه رشته ورزشی میمونن به احتمال زیاد جاهایی هزینه دارن میکنن برای اون بالا بودن. برای اول شدن و موندن. همیشه یه توهم توطئهای در مورد اینکه چطور یه آدم مثل آرمسترانگ تونسته سالها قهرمان دوچرخه سواری توردوفرانس بشه تو ذهنم بوده. فقط یازده سالم بود که آرمسترانگ شروع کرد به قهرمان شدن پیاپی تو دوچرخه سواری. به خودم میگفتم این چه آدمیه که هم رفته فضا روی کره ماه راه رفته هم اومده این همه سال قهرمان دوچرخه سواری شده! اون موقعها نمیدونستم اون که رفته فضا نیل آرمسترانگ بوده و اینکه تو دوچرخه سواری مهارت داره لنس آرمسترانگ و وقتی از آرمسترانگ حرف وسط میاومد برای من یه آدم بود که از فضا برگشته بود و لباسهای گشاد فضانوردیش رو کنده بود و پریده بود پشت دوچرخه و گفته بود دِ برو که رفتیم. فکر میکردم آرمسترانگ هر وقت بخواد میتونه تو هر مسابقهای اول بشه. فرقی نداشت برام. میخواد وزنهبرداری باشه یا کشتی یا فوتبال. اون اولین نفری بود که روی ماه راه رفته بود! همین کافی بود که بشه قهرمان تمام نشدنی چندین سال از بچگیهای من. هر وقت با سعید دوچرخههامون رو سوار میشدیم و میرفتیم تو هشت متری تا دنبال هم بذاریم و رکاب بزنیم و از اتفاقات مدرسه و معلما حرف بزنیم به این فکر میکردم که آرمسترانگ چقدر تمرین میکنه هر روز؟ چند کیلومتر با دوچرخهاش میره؟ یکی از آرزوهام این بود که سوار دوچرخه اون بشم و ببینم خیلی با واسه ما فرق داره یا نه! میخواستم برم خدمت سربازی که آقای آرمسترانگی که حالا فهمیده بودم اونی که روی ماه رفته نیست و حتیتر فهمیده بودم اونی که روی ماه رفته هم احتمالا روی ماه نرفته اصن :/ دوپینگی بوده. کل اون شیش سالی که نفر اول دنیا بود و هر وقت عکس خودش و دوچرخهاش رو میدیدم ذوق میکردم دود شد رفت هوا و من با مرگ یکی دیگه از قهرمانهای کودکیم موهام رو تراشیدم و رفتم سربازی. همون روزا بود که فهمیدم دورانی که بشه یکی رو پیدا کرد و پوستر بزرگش رو از لوازمالتحریر مشهور خرید و چسبوند به دیوار اتاق به سر اومده. به نظرم وقتشه یه کم دنیامون به هم بریزه و همه قهرمانهای دروغین رو زیر یه علامت سوال بزرگ دفن کنیم و بریم سراغ قهرمانهای واقعی. قهرمانهایی که نه تو تاریخ ازشون اسمی هست نه تو کتابهامون. اگرم باشه احتمالا پسوند اسمشون باید دنبال خائن یا تبهکار یا مزدور یا خونخوار یا منافق و ... باشیم.
- ۹۶/۱۲/۲۴