در مورد اون چند کلمه مخفی شده بالا سمت راست چیزی ازش نپرسید!
من واقعا احساس خطر میکنم. حس میکنم هر حرکتی برای نوشتن یه متن بیحاشیه برای این تصویر انجام بدم فردا صبح علی الطلوع شباهنگ پست 986ام رو مینویسه و همون ماجرای همیشگی!:) اول کلی توضیحات میده و از اونجا به پست نمیدونم چندم ارجاع میده و بعد که میری اون پست رو بخونی تهش میگه بری تو پست 695 و 696 ببینی جواب تمرینایی که شباهنگ تو وبلاگش گذاشته چه شکلی بوده. الانم همه شب امتحانی! مریض! بیکار! علاقهمند! اصلا مگه میتونی جلوی خودت رو بگیری که نفهمی از نگاه شباهنگ مفرحترین مرحله پخت کیک دقیقا کدوم مرحله است؟ و در نهایت به خودت بیای ببینی که شباهنگ شروع کرده به تز دادن برای درمان افسردگی حتی! میبینید دقیقا حرفم همینه! قرار بود یه پست بدون حاشیه بنویسم به ده تا از پستاش اشاره کردم! حالا از این صحبتها که بگذریم خودش هم آدم رو کچل میکنه! اول نقاشی رو با حجم 22 مگ فرستاده! بعد اومده میگه عجب! 22 مگ بود! دیدم آپلودش طول کشید! بعد حجم کم میفرسته. یه لحظه هم به ذهنتون نباید بزنه که بپرسین چرا انقدر حجمش زیاد بود؟ نپرسین. آقا نپرسین. چون نمیدونین بعدش چندتا لینک براتون از سال 86 تا الان ارسال میشه که هر کدوم رو باید برین بخونین خلاصه کنین و تحلیل کنین تا از کنار هم قرار دادن مؤلفههای اون پستا به جواب یه سؤال یه خطی برسین! خلاصه من کامل شناختمش پاس گل بهش نمیدم:) کوتاه میگم ممنون. فردا شب میذارم نقاشیتون رو. اودافظ! بعد گفتم خب سر فرصت میشینم براش یه چیزی مینویسم. شروع کردم به نگاه کردن به تصویر ببینم از ذهن این دختر شریفی چی تراوش کرده! دیدم اون مارشمالوها چه ایده جالبیه. بعد دیدم چندتا خودکاری که استفاده کرده رو گذاشته و تصویرم خود صفحه وبلاگ لافکادیوئه. کارشناسا میگن این بخش ایهام غریبی از خوابیدن لافکادیو وقتی تو صفحه وبلاگ خودش بوده داره. حتی میگن وبلاگش مثل خونه اولش میمونه! انقدر ذهن این بشر پیچیده است. بعد میبینین اون مارشمالو هم به شکل "ل" که حرف اول اسم لافکادیو بوده دراومده. رمزگشایی بعدی برگههای درس هندسه است که مربوط به اون پستی میشه که من گفتم شروع به تدریس کردم و سرکلاس هندسه به بچهها در مورد وبلاگنویسی توضیح دادم. جالبه امتحان هندسه بچهها فردا است! و شباهنگ از همین الان به همه 20 داده:) صبح باید با دفتر چک کنم ببینم سوالا لو نرفته باشه یه موقع! بعد چند تا مورد زیر تصویر نوشته. خودتون بخونین! آقا لینک داده به پستش!!! که خودکارایی که استفاده کردم هموناس که اون روز با مهدی و الهام سر حل تمرین نمیدونم کدوم درس تو پنج شنبه فلان سال خریدم و آخ که چقدر برام عزیز بودن و حتی کلیک کنین!!! بعد آدم عاقل نباید بره مثل من بهش اینا رو بگه! نرین آقا. نکنین. اومد تمام مراحل چیدن نقاشی و خودکارا و مارشمالو رو توضیح داد و اینکه هم اتاقیها منتظر مونده بودن تا کارش تموم شه و حمله کنن به مارشمالوها و بعد یه دور کامل خودش رمزگشایی کرد و خودش هم دوباره لینک! برام گذاشت که برم بخونم:/ امروزم هم اومده بود گیر داده بود به اینکه لافکادیو تو دیر اینوریدر رو کشف کردی! خب آخه من چی بگم؟ عجوله! عجول! پست رو خوب نمیخونه میگم من فیدهای دکتر رو معرفی کردم تو اینوریدرت اضافه کنی دختر! بعد یادم افتاد اصلا یه بیانِ و یه شباهنگ و یه اینوریدر. یه مدت یادتون باشه همین ایشون نقش اورژانس وبلاگی رو بازی میکردن که پستای از دست رفته ملت رو تو چشم برهم زدنی به آغوش خانواده برمیگردوندن. من مطمئنم اگه زمان هاچ زندگی میکرد یه راهی پیدا میکرد ما اون همه قسمت معطل نشیم و تو یکی دو قسمت هاچ رو به مادرش میرسوند! یه چیزی هم بگم همه بدونین که امروز ساعت 17:01 شباهنگ سیب زمینی سرخ کرده! و احتمالا تا 17:27 تموم شده. اگه تو وبلاگش عکسش رو نذاشت من حداقل گفته باشم که خیالش راحت شه:) قول میدم عکسشم بفرسته من همین جا لینک کنم ببینید:) دیگه نپرسید من چطور فهمیدم این ساعت داشت سیب زمینی سرخ میکرد. دلتون میخواد ده تا لینک دیگه به پست جدیدش اضافه بشه؟
+ شباهنگ یه وبلاگ نیست. یه زندگی ده ساله است تو قالب وبلاگ. یه زندگی ده ساله که خندهها، گریهها، اشکها و موفقیتها و شکستهاش رو تو ورق ورق خودش مثل روز اول تر و تازه نگه داشته. سونی با یه تبلیغ "زندگی دکمه بازگشت ندارد" میلیونها هندیکم به مردم جهان قالب کرد. اما شباهنگ با وبلاگش این تبلیغ رو نقض کرد. زندگی تو وبلاگ شباهنگ از سال 86 تا امروز همچنان در جریانه...
+ آنچه خواهید دید: آیا این دوبلاگر از روی نقاشی همدیگر کپی کردهاند؟ آیا لافکادیوی تازه معلم شده توهم تقلب گرفته است؟ شما به تله پاتی میان بلاگران اعتقاد ندارید؟ پس با ما همراه باشید. فردا شب ساعت 12 با دو بلاگری که نقاشیهایشان با هم مو نمیزند!
- ۹۵/۱۰/۲۰