لافکادیو

یک نام نیست؛ یک سرنوشت است.

لافکادیو

یک نام نیست؛ یک سرنوشت است.

دل تو اهل قَرَن بود نمی‌دانستیم

جمعه, ۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۰۷ ب.ظ

آدم‌ها با هم فرق دارند. نباید یک کاسه‌شان کنیم. نباید همه را مثل هم با یک چشم ببینیم. آدم‌ها ظرفیت‌های خودشان را دارند. دلشان یک اندازه نیست. گاهی گنجشکِ کوچکی به زحمت در دل یکی لانه می‌کند. گاهی یکی اقیانوسی را می‌ریزد در دلش و لبریز نمی‌شود. 22 فوریه یکی از همین آدم‌های اطراف ماست. دلش کوچک است. دوست دارد صداقت پست‌هایش را پاسخ دهیم. دوست دارد دل نگرانی‌هایش نگران‌مان کند. پی‌اش بدویم. از او پرس و جو کنیم. بخواهیم که برایمان از قصه‌هایش بگوید. از اتفاق‌هایی که آن سمت پنجره  رویایش می‌افتد. از بچه‌هایی که همیشه برایشان در کیفش خوراکی دارد. از ویفرها و آبنبات لیمویی‌هایی که برای دوستی با یچه ها از کف داده، از نقاشی‌های بی‌بهانه‌ای که برای آن‌ها کشیده، از بچگی‌های خودش که مثل خیلی از ما دهه شصتی‌ها است اما با کلمات او انگار شیرین تر میشود. از داستان گفتنش برای بچه‌ها. از نوشتنش برای مادرهایمان تا اشک‌مان را دربیاورد. از مادری که رمز عابربانکش را نمی‌تواند وارد کند. مثل مادر من. از اینکه چطور با دیگران زود گرم می‌گیرد و آدم‌ها بقچه غصه‌هایشان را برای او باز می‌کنند. 22 فوریه دختر مهربانی است. مهربان بودن را می‌توان از گوشه گوشه وبلاگش حس کرد. از آبنبات چوبی‌هایش که طعم لیمویی‌اش را گذاشته بود برای خودش اما دلش طاقت نیاورده بود پسرک بیشتر از آن گریه کند. از اینکه برایش راننده تاکسی‌ها هم مهم هستند و او آن‌ها را می‌بیند و یادش می‌ماند که خانم راننده تاکسی دیروز چقد ناز بود. 22 فوریه ما را شریک اتفاقات اطرافش میکند. وقتی از بوی گل محمدی خشک شده لای کتاب می‌نویسد بال‌های خیال همه را پرواز می‌دهد به دورها... از نماز خواندنش که می‌داند نباید از دیگران قایمش کند. نمی‌ترسد که عکس سجاده نماز بین راهی‌اش را بگذارد تا خدایی نکرده چند تا دنبال کننده را از دست بدهد. البته اگر قبل از آن خودش قطع دنبال کردن نزده باشد. از اینکه همیشه یک کارنامه سفید در دستش هست و دوست دارد همه نظرشان را در موردش برایش بنویسند. از گریه کردنش با کیمیا، از اینکه آرزویش معلم مدرسه پسرانه بودن است. از اینکه با امیرحسین و محمدطاها زیر ایوان عشق عکس می‌اندازد. از اینکه بچه‌ها سهم پررنگی در خوشحالی‌ها و نگرانی‌های او دارند. در دنیای امروز آدم‌هایی که بچه‌ها را بیشتر و پررنگ‌تر از دیگران می‌فهمند بی‌شک آدم‌های خالص‌تری هستند. باید 22 فوریه را صادقانه‌تر خواند. باید برای او وقت گذاشت. باید از قهر و آشتی‌های مدامش با خواننده‌های خاموش فهمید که او دلش می‌خواهد برای حرف‌های روراست و صادقانه‌اش بخندیم، گریه کنیم، خوشحال و ناراحت شویم و به او بگوییم. 22 فوریه دنبال فرم و عکس و ویرایش نیست. بی پیرایه حرف دلش را می‌نویسد. شاید به همین خاطر است که دوستش داریم. مثل من دنبال کادر مناسب نیست. دنبال نیم‌فاصله‌ها نمی‌دود. به خاطر فونت و جاستیفای و قالب و شکلک به وبلاگش نمی‌رویم. در صفحه 22 فوریه یک دختر واقعی با ما درد و دل می‌کند که دلش می‌خواهد دنبال کنندگانش همراهش باشند. اگر دوستش داریم که داریم، نگذاریم نوشتن را فراموش کند. چون این روزها دلش از ما گرفته است.

+ به خاطر گرفتاری‌های این روزهای دنیای واقعی و مهربانی‌های تو که از خاطرم نمی‌رود. تولدت مبارک.

+ بیایید همین امروز کار کوچکی انجام دهیم تا یک بلاگر به نوشتن امیدوارتر شود.

  • ۹۴/۱۲/۰۷
  • لافکادیو