دیپ بلو، کاسپاروف و زنان!
سال 1997 بود. عملیات "defeat her" خیلی وقت بود که مخدومه شده بود. اما جلسات اتاق فرماندهی به طور چشمگیری افزایش یافته بود. همانطور که گفتم من مسئول گزارشنویسی جلسات بودم. آن روز بعد از سالها از فرمانده ریپر که به اجبار و بعد از شکست در پروژه "شکست او" بازنشست شده بود خواسته شده بود برای توضیحاتی در خصوص اقداماتش به اتاق جنگ بیاید. فرماندهان ارشد دیگری هم حضور داشتند و مسئولیت جلسه با ژنرال جورجی ژوکوف بود. اواسط جلسه بود که ژنرال ژوکوف شروع به پریدن به ژنرال ریپر کرد که شما سالها وقت ما را تلف کردید. دعوا بالا گرفته بود و ژنرال ژوکوف داشت با خنده میگفت گونی سیب زمینی اقایون؟؟؟ آینه؟؟؟ این نقشه یک فرمانده ارتش است؟؟؟ راستش آن لحظه من هم کمی خجالت کشیدم. آخر آن سالها فکر میکردم ایده گونی سیبزمینی دکتر گاتچاروف خدابیامرز خیلی خوب بود. تا یادم نرفته بگویم که دکتر در یک تصادف کاملا معمولی در یک ایالت جنوبی به طرز عجیبی در اتوبان شهری توسط یک تانک! زیر گرفته شد. ژوکوف و ریپر داشتند گلاویز میشدند که یکی از فرماندهان بلند شد و ناگهان فریاد زد: آقایون، خواهش میکنم دعوا نکنید! خیر سرمان اینجا اتاق جنگ است! همینطور که داشتم اینها را تایپ میکردم حس میکردم وسط یک فیلم دهه شصت گیر افتادهام! جلسه در خصوص تکنولوژی پیشرفتهای بود که برای شناخت "او" ساخته شده بود. در واقع قرار بود با این تکنولوژی بتوانند او را تحت کنترل در بیاورند. میدانم امروز همه شما باور کردهاید که کامپیوترها برای رفاه مردم و جامعه و پیشرفت پزشکی و درمان بیماریها ساخته شدهاند و رسانهها با شعارهایی همچون دهکده کوچک جهانی و عصر ارتباطات فریبتان دادهاند! اما باور کنید واقعیت این چیزهایی نیست که در رادیو و تلویزیون میشنوید. اولین آزمایش قرار بود در 1996 یعنی سال پیش انجام شود. برای اینکه بتوانند ظاهرسازی کنند از یکی از شطرنجبازان خواستند تا بازی سوریای با نرمافزار آماده شده که نامش دیپ بلو بود انجام بدهد. در پشت پرده این نمایش قرار بود بلافاصله پس از پایان بازی و جلب توجه خبرنگاران به این موضوع آزمایش بر روی یک زن صورت گیرد. متاسفانه گری کاسپاروف که برای این کار به کاخ سفید آورده شده بود چنان در اواسط بازی جوگیر شد که دیپ بلو را با نتیجه 4-2 شکست داد! کامپیوتر پس از پایان بازی هنگ کرد و ژنرال ژوکوف در حالی که فریاد میزد این آشغال رو که از یه مرد هم شکست میخوره از جلوی چشمام دور کنید لگد محکمی نثار جعبه تجهیزات کامپیوتر کرد و دود از جعبه بلند شد! امسال برنامه توسط دانشمندان ژاپنی بهینه شده و از کاسپاروف خواستند مجددا برای بازی به کاخ سفید بیاید. حقیقت این است بردن دیپ بلو چنان او را معروف کرده بود که مجبور شدیم برای صدمه نخوردن به برنامه و عصبانی نشدن ژنرال در ناهار او قرص خواب آور بریزیم. همین شد که در تمام عکسهای آن روز کاسپاروف در حال چرت زدن است! البته که کاسپاروف شکست خورد و ژنرال فکر کرد کار دانشمندان ژاپنی است و ژاپنیها از آن روز شدند نفر اول تکنولوژی در دنیا! اما در حقیقت کار کارِ یک گزارشنویس ساده و چند فرمانده رده پایین بود که نمیخواستند دوباره یک دیوانه دیگر به اتاق جنگ بیاید! مسابقه که تمام شد کاسپاروف را به اتاقش بردیم تا چرت بزند! چون نمیتوانست حتی سرپا بایستد و به رسانهها گفتیم به غرور او احترام بگذارید و مزاحمش نشوید. کاسپاروف هم مثل یک بچه تا فردایش خوابید! دیپ بلو را آماده کردند و زن را آوردند. راستش این بار خودم هم هیجان زده بودم. باید چیزی دستگیرمان میشد. حتی شده یک کلمه. ارتباط که برقرار شد دیپ بلو شروع به خواندن ذهنش کرد چند دقیقهای که گذشت اتفاقی افتاد که هیچ کداممان فکرش را هم نمیکردیم. دیپ بلو شروع کرد به کشیدن تصویری از یک دختر کوچک و لاغراندام که در آغوش مرد قدبلندی افتاده بود. حتم دارم تصویر مرد با آن لنگهای درازش برایم آشنا بود. اما ترسیدم که چیزی بگویم. ژنرال مدام فریاد میزد تصویر این مرد را بزرگ کنید و پیدایش کنید. بعد ناگهان تصاویری از پاساژهای بزرگ و فروشگاههای زنجیرهای به نمایش درآمد. ژنرال آدرس تمام فروشگاهها، مدیران آنجا و اطلاعات کارمندانش را از معاونش خواست و دستور داد به سرعت سابقه آنها را تجسس کنند. در انتها دیپ بلو تصویری از لبهایی را نشان داد که داشتند چیزی را میگفتند. اما گروههای لبخوانی نتوانستند کلمه را تشخیص بدهند! جلسه که تمام شد فرماندهان به هم تبریک گفتند و آخرین تصمیم این بود که برای آنکه سرمایهگذاری روی تکنولوژی کامپیوترها برای شناخت زنان موجه جلوه کند یک نمونه کوچک آن ساخته شود و در اختیار خانوادهها قرار گیرد!
- ۹۶/۱۲/۰۳