فلسفه تو فاصله واحد کپی پشت دانشکده فیزیک تا کتابخونه مرکزی
یه دختری رو تو کلاس فیزیک دو دوست داشتم. ماجرا واسه وقتیه که اولین بار ستایش از تلویزیون پخش میشد. من الان سالش خاطرم نیست. خودتون مطابقت بدین چه سالی میشه! یه دختر چشم و ابرو مشکی و چادری که سال پایینی و هم رشتهایم بود. اون زمونا من تو دانشگاه اصلا درس نمیخوندم. میشد گاها یه درسی برام جذاب میشد مثلا ریاضی مهندسی دکتر بتول جذبی! یهو میان ترم تو کل دانشگاه دو نفر بودیم که تو تمام رشته ها از هفت شده بودیم هفت... اما هیچ وقت درس نمیخوندم... یادم نمیاد تو دانشگاه تو طول ترم غیر از نقشهکشی که واقعا دوستش داشتم و شب و صبح پای رسم بودم درسی رو خونده باشم! تو کل چهار سال دانشگاه رو دارم میگما! بیشتر دنبال دنیاهای خودم بودم... اون معدلش 19.75 بود! فکر کن؟! سر فیزیک دو یه کلاس رو برداشته بودیم.. یه استادی دانشکده فیزیک داشت به اسم فرمان! سختگیر بودا...سختگیر... شانس من اون ترم فیزیک دو فقط با همین ارائه شد. کلا دانشگاه ما تو بین دانشگاه های دیگه تو تهران بدترین رنج نمره رو داره! فکر کن رفیقامون همون زمان تو شریف قبول شده بودن. بعد ته ترم نمرههاشون پایین میشد مثل آب خوردن استادا میبردن رو نمودار!!! همه نمرهشون میشد بالای 15!!! بعد ماها برای 12 گرفتن جون میکندیم! جون میکندیما!!! باید فقط همورودی من باشین که بفهمین در مورد چی صحبت میکنم. بعد این دختره تو این دانشگاه معدلش 19.75 بود!!! فرمان که میاومد سر کلاس با یه دقت عجیب و مهارت بالا مباحث الکتریسیته و مغناطیس رو توضیح میداد. دیگه خودتون میدونین فیزیک دو تماما میره رو همین مسائل. هیچ وقت این مغناطیس و اینها رو تو فیزیک دو نفهمیدم. تنها مغناطیسِ کلاس فیزیک دو حضور همون دختره بود برای من. تی اِی ( تیچر اَسیستَنت) کلاس یه دختره ارشد بود که بعدازظهر چهارشنبه میاومد جواب سوالای ما رو بده. هیشکی نمیاومد سر کلاس حل تمرین. اون زمان جزوه فرمان رو میشد تو واحدهای کپی دانشگاه راحت پیدا کرد. چون استاد دقیقی هم بود یه ترم که جزوهاش رو یه نفر نوشته بود دیگه باقی ترمها همه میگفتن جزوهاش تو واحد کپی هست. تو کلاسای حل تمرین فقط اون دختره و دوستش میاومدن و من! اونا با کلی سوال من با کلی سوال! اونا هر هفته جواب همه سوالاشون رو میگرفتن اما تی ای جواب هیچ کدوم از سوالای من رو نداشت! نزدیکای امتحان میان ترم بود. میان ترم بعضی درسا رو گاها از ده نمره میگرفتن تو دانشگاه ما. یعنی شما همون موقع تکلیفت روشن بود که اگه مثلا از ده نمره زیر پنج بشی احتمال افتادنت خیلی بالاست و میرفتی درس رو حذف اضطراری میکردی. یه روز ازش جزوهاش رو گرفتم سر حل تمرین که کپی کنم. اونا هم رفتن کتابخونه مرکزی که منتظر بمونن من براشون جزوه رو ببرم. یه بیست دقهای طول کشید تا کپی رو برام انجام بده. خطش خیلی خوب بود. جزوه فوقالعادهای نوشته بود. اون موقع بود که فهمیدم معدل 19.75 چطوری بدست میاد. تو فاصلهی واحد کپی پشت دانشکده فیزیک تا کتابخونه مرکزی رو یه نیمکتی نشستم. یه کم فکرم رو جمع کردم. یه خودکار از جیبم درآوردم. پشت صفحه آخر جزوه کپی شده خودم چندتا خط کشیدم که مطمئن بشم تو سرمای آذرماه هنوز مینویسه. بعد صفحه اول جزوهاش رو ورق زدم. چند دقهای گذشت. در خودکار رو گذاشتم و انداختم تو جیبم. جزوه رو دستم گرفتم و رفتم کتابخونه مرکزی. داستان جزوه گرفتن انقده نخنماست که مشخص بود انتظار یه تشکر ساده رو ندارن و دارن دوتایی به سناریوهای مختلف فکر میکنن! جزوه رو بهش دادم و تشکر کردم و رفتم.
زنون یه آدم معروفه که کلی پارادوکس تو ریاضی مطرح کرده. یکیش اینه که میگه فرض کنین قهرمان یونانی آشیل بخواد با یه لاکپشت مسابقه بده. از اونجا که آشیل مطمئنه که لاکپشت رو میبره اجازه میده لاکپشت یه کم جلوتر از اون مسابقه رو شروع کنه. وقتی آشیل خودش رو به نقطهای که لاکپشت مسابقه رو شروع کرده میرسونه لاکپشت یه قسمت کوچیکی جلوتر رفته و حالا آشیل باید به نقطه دوم برسه. وقتی این کار رو انجام میده باز هم لاکپشت کمی جلوتر رفته تو این زمان، و این بار آشیل باید خودش رو به نقطه سوم برسونه. این پروسه به همین صورت ادامه پیدا میکنه و به طرز عجیبی گویا آشیل پرسرعت هیچوقت نمیتونه به لاکپشت برسه و بازنده میشه. البته جواب این پارادوکس و دلیل اشتباه بودنش امروز برای ما خیلی روشن و واضحه. اما آیا واقعا ما معنای این پارادوکس رو میفهمیم؟ اون روز من تو فاصله بین واحد کپی پشت دانشکده فیزیک تا کتابخونه مرکزی تو یکی از این پارادوکسها بودم. خیلی از آدمها تو زندگی یه بار تو این فاصله زندگی میکنن. خیلیا بیشتر از یه بار باید این فاصله رو طی کنن. مساله اینه که بفهمیم نمیتونیم تا آخر عمر بین واحد کپی پشت دانشکده فیزیک تا کتابخونه مرکزی بمونیم. مساله اینه بفهمیم بالاخره آشیل از لاکپشته جلو میزنه. بالاخره زندگی از ما رد میشه و فرصتهامون تموم میشن. هرچقدرم دلایل زنون ظاهرا گولمون بزنه که این اتفاق نمیافته. ما مجبوریم تو زمان اندکمون انتخاب کنیم که فراموش کنیم یا نه...
+ اون ترم میان ترم فیزیک دو از ده نمره شدم نیم. درس رو حذف کردم.
- ۹۶/۱۱/۰۸