میم مثل محبت تو که ته نداره
يكشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۲۱ ب.ظ
مادر است و مهربانیهایش. اینکه هیچگاه چیزی را به دل نمیگیرد؛ که یک نقطه تاریک هم در دلش نیست. مگر میشود؟ برادرم که زن گرفت و کیلومترها از خانهی پدری دور شد، مادر هیچ شکایتی نکرد. هر روز غصه و نگرانی بود که حالشان خوب باشد که زندگی برایشان سخت نباشد. که چرا نمیتواند از سبزیهای پاک کرده و حبوبات نیمپز و آش رشتهاش برایشان ببرد. که هر بار هوا سرد شد گفت سرما نخورند؟ مادر هیچوقت چیزی نگفت. حتی نگفت دوست دارد پسرش کنارش باشد. مادرم هیچوقت ما را نصیحت نکرد. ما سرکش و آزاد بزرگ شدیم. فکر که میکنم هدیه گرفتن برای مادرم سختترین کار دنیاست. چون او تمام آرزوهایش را برای ما خرج کرده است. میشود سال نو را مثل مادرها بدون حتی یک لکه سیاه کوچولو در دلمان شروع کنیم؟ میتوانیم یک بار هم شبیه مادرها باشیم؟
- ۹۵/۱۲/۲۹