ویار تنهاییهای من تویی
چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۳۳ ب.ظ
هر دردی دوایی دارد. اگر همکار خانومی کارناوال خرید و به تو تعارف کرد و هوسش به سرت افتاد کافی است به اولین سوپر مارکتی که در راه میبینی بروی و یکی بخری. اگر هوای پریما به سرت زد دست میکنی در یخچال و برمیداری... اما کاش شمارهای هم بود که زنگ میزدی میگفتی: "ساعت کارم تمام شده. غروب است. تنهاییام بدجور توی ذوق میزند. اول خیابان مظفر ایستادهام. یکی را بفرستید کنارش قدم بزنم. همان یکی که حال من را خوب میکند. همان یکی که دوای درد تنهاییهای من است."
بعد او با لبخندی میآمد.
- ۹۵/۰۲/۱۵