و ریاضیات مدیون او شد!
پنجشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۰۰ ق.ظ
ترسیده بودیم. او دست نیافتنی شده بود. هر چه بند بیشتری بر دست و پاهایش میزدیم قویتر میشد. بچههای ما را بزرگ میکرد. ما را بزرگ میکرد! بچههای ما را به آغوش میگرفت. ما را به آغوش میگرفت. بچههایمان آرام میشدند. حتی ما آرام میشدیم. باید نقصی در او پیدا میکردیم. باید او را از اوج به پایین میکشیدیم. در سکوت اتاق یکی گفت باید با خودش رقابت کند. آینه را آوردند. زن به مقابل آینه رفت. نگاهی به خودش کرد. بعد به ما و خندید. آینه خندید؛ زن خندید؛ آینه خندید و آزمایش شکست خورد. ریاضیدانی در گوشه اتاق توان را کشف کرد و با خنده او علم قدمی به جلو برداشت.
- ۹۶/۱۲/۰۳