یک شهرنشین غربتی در نمایشگاه(2)
وقتی یه کم سنتون میره بالا کمکم لیست خرید کتاب برای خودتون تبدیل به یه طومار بیپایان میشه که هیچوقت تمومی نداره و دغدغه خریدن کتاب برای خودتون جاش رو میده به دغدغه معرفی کردن کتاب به کم سن و سالهای دور و برتون و یا هدیه دادنش به خواهرزادهها و برادرزادهها و اگه مثل من معلم باشید دانشآموزاتون و گاها خوشبخت یا بدبخت کردن اونها! بله. باور کنید خیلی راحت اگه احیانا از بچهای خوشتون نمیاد میتونید با دادن یه کتاب اشتباهی بهش بدبختش کنید! و یا اگه بچهای تو فامیل هست که دوستش دارید با دادن یه کتاب خوب تبدیلش کنید به یه خوشبخت واقعی که تو زندگیش هیچ وقت اون هدیه شما رو فراموش نکنه و تبدیل به یه آدم موفق بشه. پیشنهادم بهتون اینه اگه از تأثیرات خوندن یه کتاب مطمئن نیستید همون بلوز و اسباببازی و پازل و پیراهن رو جایگزینش کنید. به هیچوجه تأثیرات کتاب هدیه دادن رو دست کم نگیرید.
تو نشر افق میخواستم یه کتاب بگیرم. اسم کتاب رو که گفتم یه کم با پسر راهنما در مورد امیرخانی و کتابایی که نشر افق ازش زده صحبت کردیم. حقا هم نشر افق هم طراحی جلد و هم چاپش خیلی خوب بوده برای امیرخانی. جالبترین مساله تو نمایشگاه کتاب برای من اومدن آدماییه که حتی با خودشون اسم کتاب یا لیست یا فهرستی ندارن و کاملا اتفاقی تو غرفههای مختلف از فروشندهها میپرسن این کتاب راجعبه چیه؟ این خوبه؟ بعد یکی دیگه برمیدارن و میگن داستان این چیه؟ عاشق اینطور آدما میشم. بعد خیلی دوست دارم وایسم و داستانی که فروشنده از کتاب تعریف میکنه رو بشنوم و با داستان خودم مقایسه کنم. رفتن به نمایشگاه برای من فقط بردن لیست و خریدن کتاب و گرفتن تخفیف و برگشتن نیست. حقیقتش بودن در بین کتابها پیدا کردن ناشرهایی که کمتر تو بوق و کرنا میشن و آشنا شدن با کتابهایی که میشه باهاشون رفاقت کرد و دیدن آدمهای دیگهای که میشه تو صحبتهای کوتاه بهشون از دوستداشتنیهات بگی و ازشون اسم کتابهای دوست داشتنیشون رو بپرسی و بعد هم میون شلوغی گمشون کنی خودش یه ماجراجویی واقعیه. کتاب رو که از افق گرفتم حیفم اومد این کتابها رو فراموش کنم. به نظرم خیلی از کتابهای کالت و داستانهای کلاسیک مثل جزیره گنج، مثل تام سایر، مثل هاکلبریفین، سفر به مرکز زمین، کونت مونت کریستو، رابینسون کروزوئه، دیوید کاپرفیلد و الیور توئیست رو همه ما یا چیزهایی ازش شنیدیم یا فیلمی که از روشون ساخته شده رو دیدیم و بعضیهامون هم فقط به شنیدهها اکتفا کردیم. ولی وقتی این داستانها رو تو این کتابهای قطع پالتویی میبینی با اون کاغذهای سبک قدیمی که انگار همین الان از توی یه بطری قدیمی کنار ساحل پیدا شدن و آدم فکر میکنه حتما داخلشون یه نقشه گنج هم کشیده شده! لذت خوندن داستانهاشون چند برابر میشه. هم میشه برای هدیه به دهه هشتادیای نوجوون خریدشون هم برای آرشیو کتابخونه خودتون یه سری کامل از اینا رو کم کم بخرین. به نظرم یکی از انتخابای خوب تو خرید داستانهای ماجراجویی کلاسیک نشر افق با این چاپ خوبشه.
حالا که صحبت از هدیه دادن کتاب به نوجوونها شد برای اونایی که عاشق سردر آوردن از چیزهای مختلف هستند نشر سایان هم یه سری کتاب دانشنامه زده که میتونید برای مناسبتهای مختلف به نوجوونها هدیه بدینشون. معمولا به دلیل شلوغی زیاد تو نمایشگاه چیزی ذهنم رو درگیر کنه عکس میگیرم ازش تا بعدا بتونم بیشتر بررسی کنم. عکس سه چهارتا از دانشنامهها رو هم به همین دلیل گرفتم. البته اطلاعات چندتاییشون رو که چک کردم نمیشه گفت واقعا کامل هستن اما اگه منو برمیگردوندن به 15 سالگی و یکی همچین کتابی رو به من هدیه میداد تا آخر عمرم فراموشش نمیکردم! آقا جانی دپ محبوب من هم با گریم فیلم آلیس آن سوی آینه رو بردن رو جلد فیلم که خودش کلی کیفورم کرد. فقط حواستون باشه دانشنامههایی سایان تمام رنگی و گلاسه چاپ شدن و قیمتهاشون گاها بالاست. ترجیحا برای بچههای فامیل نزدیک و درجه یک یا بچههایی که احتمال میدین ممکنه وصلتی با خانوادهشون بعدها انجام بشه خریداری شود تا سوخت نشه هزینهتون :)
- ۹۷/۰۲/۲۸