?Is that too much
دکستر: تو رویایی داری؟ برای زندگیت؟ برای آیندهت؟
ریتا: البته. تو چی؟
دکستر: ممکنه عجیب باشه. میخوام یه روزی راضی باشم. فقط احساس راحتی کنم مثل هر کس دیگهای. میخوام...
ریتا: یه زندگی نرمال داشته باشی.
دکستر: آره. یه زندگی عادی.
ریتا: اون تمام چیزیه که منم میخوام. فقط همین.
دکستر: نه شهرت و نه ثروت؟ و نه کارهای مهیج؟
ریتا با خنده: نه من به اندازه کافی هیجان داشتم. ممنون. الان من زندگی کسالتآور رو انتخاب میکنم.
دکستر: متوسط.
ریتا: معمولی.
دکستر: عجیبه، نه؟
ریتا: آره.
چند سال پیش این تیکه فیلم رو برای یکی نوشته بودم و فرستاده بودم. فکر کنم داشتیم در مورد این صحبت میکردیم که آرزومون تو زندگی چیه و دنبال چی هستیم. امروز دیدم اون یه قدم نزدیک شده به آرزوش من هنوز هیچ قدمی برنداشتم برای آرزوم. غروبی غمباد کرده بودم. دیگه از خودم درباره چراییاش نمیپرسم فقط کافیه چندتا خبر از اینور اونور بهم برسه یا یکی بیاد تلویزیون رو روشن کنه و برنامه هفت ترانه پخش بشه و اون پاندای چاقالو حس کنه خیلی جذابه و مجری خفنیه و مردم هم به سیبیل و پرش ارتفاع بیشترین رأی رو داده باشن! اون وقت دوباره میتونه حالم بد بشه. واقعا کی میتونه به این چیزها رأی بده؟ جامعه ما از کیا تشکیل شده؟ ما کی هستیم؟ با خودم فکر که میکنم میبینم آرزوی دکستر تو اون فیلم الان شده آرزوی خیلی از جوونای این مملکت. خیلی از دختر پسرای دور و برمون دنبال این هستن که بتونن یه زندگی عادی داشته باشن و نمیتونن. به کجا رسوندن ما رو که تو ثروتمندترین کشور دنیا آرزومون یه زندگی عادی باشه؟ و نتونی بهش برسی حتی!
- ۹۷/۰۲/۰۸