لافکادیو

یک نام نیست؛ یک سرنوشت است.

لافکادیو

یک نام نیست؛ یک سرنوشت است.

نگو از تلخی دنیا سیری

شنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۲۹ ق.ظ

سعید زنگ زد. گفت کجایی؟ گفتم دقیقا؟ جلوی لپ تاپ نشستم دارم فیلم میبینم. گفت پاشو بیا بیرون ببینیم همو. گفتم باشه. میخوام برم برای این جوش‌های بی‌موقع از داروخونه قرصی کپسولی ژلی کرمی چیزی بگیرم. بعدش میام می‌بینمت. با هم رفتیم چرخیدیم. سعید پسر خوبیه. اما با من جور نیست. یعنی با اینکه رفاقت‌مون 20 ساله است. از اول ابتدایی تا الان. اما نشده تو یه کاری با هم باشیم تا تهش. نمی‌دونم بعضی رفاقتا این‌طوریه. اگه بخوای زیاد تو عمقش بری گندش درمیاد. باید رو سطح بمونی. گاهی وقتا یه سری زیر آب ببری و دوباره برگردی بالا. سال پیش همین موقع‌ها بود که سر باشگاه رفتن با هم دعوامون شد. منظم نمی‌اومد. بدقلقی می‌کرد. من تازه رو دور افتاده بودم. داشتم وزن اضافه می‌کردم. اون نیومد سیدم یه هفته غیبش زد گذاشت رفت سفر. تلفنم جواب نمی‌داد. همین شد باشگاه رفتن‌مون تعطیل شد. ازش دل چرکین شدم. بعد موند تا تابستون دوباره قرار شد بریم که سرهفته گفت دارم می‌رم شمال! تو دبستان و راهنمایی با هم بودیم. سر خدمتم که اینجا نوشتم چی کار کرد. خلاصه فلافل زدیم و رفتیم پارک. نشستیم به درد و دل. از آخرای خدمت گفت که سخت گذشته بود. از اینکه اگه زیرآب نزنی و پاچه خواری نکنی به هیچ کجا نمی‌رسی. از بیکاری این دوماهه بعد خدمت. از غرغرهای پدرش. از آشنایی با یه دختر و دردسرهای بعدش. از همه چیز. منم از خیلی چیزها براش گفتم. یه حرفایی رو هم زدم که شاید اولین نفر بود که می‌شنیدشون. مثل اینکه چرا اون پیشنهاد کاری رو رد کردم. مثل اینکه چرا تو همون کار سابق نموندم. حرفایی زدم که چندماه بعد خدمت رو دلم باد کرده بود. حرفایی که هیچ کس نبود بشنوه. آدم درستش نبود. سعید هم  درد و دلاش مشابه من بود. از رابطه‌مون با پدرامون گفت که انگار هیچ‌وقت درست بشو نیست. از اینکه هیچ‌وقت هیشکی پشت‌مون نبوده که بهش تکیه کنیم. از اینکه دستمون رو نمی‌گیرن سنگ هم می‌اندازن جلو پامون. خلاصه که از پارک زدیم بیرون و با تاکسی برگشتیم. سر کوچه‌شون یه ساعتی حرف زدیم. انگار هردوتامون باید این حرفامون رو به یکی می‌گفتیم. فکر نمی‌کردم این حرفا رو یه روز به سعید بگم. اما گفتم. الان حس می‌کنم دل چرکینی قدیم رفع شده. دوباره شدیم رفیق.

+ کسی برای جوش‌های بی‌موقع حال خراب کن درمان قطعی می‌شناسد؟

  • ۹۴/۱۲/۰۱
  • لافکادیو