لافکادیو

یک نام نیست؛ یک سرنوشت است.

لافکادیو

یک نام نیست؛ یک سرنوشت است.

شاید نباید تا الان هم جلوش رو می‌گرفتم. شاید باید همین راه رو رفت. شاید باید انقدر از اون یه نفر بنویسم تا خدا برام پیداش کنه. شاید بتونم کاری کنم خدا دست ببره تو بازی خودش و یه بارم به خاطر من یه آدم از جعبه جادویی‌اش به آدم‌های روی زمین اضافه کنه.

  • ۱۰ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۱۸
  • لافکادیو

من مثل نوار کاست می‌مونم. مثل مدارهای سری. مثل حافظه‌های ترتیبی. یادتونه؟ نه! یادتون نمیاد. اینا رو ما وقتی هنوز چرتکه رو بورس بود و چارلز بابیج پدر علم کامپیوتر نشده بود می‌خوندیم.

  • ۰۹ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۴۲
  • لافکادیو

همیشه که قرار نیست بریم کربلا. اینبار می‌خوام دلاتون رو ببرم به دوازده فروردین هزار و سیصد و پنجاه و هشت. علی جان، اون چراغا رو خاموش کن 

  • ۰۳ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۴۵
  • لافکادیو

آخر فیلم سرش رو گذاشته بود رو شونه من. نمی‌دونم چی دید روی اون پرده لعنتی که تیتراژ که بالا اومد گریه کرد. چندوقتی از دیدن درباره الی نگذشته بود که قرار شد به خانواده‌هامون بگیم. محبوبه به مادرش گفت. ترجیح اول همه اینه این چیزا رو به مادرا بگن. مادرا تو خانواده مثل باباهای تضعیف شدن تو واکنش نشون دادن به این مسائل.

  • ۳۰ تیر ۹۵ ، ۲۲:۴۱
  • لافکادیو

عاشق بزدل عشق رو هم ضایع می‌کنه

+ 

 

  • ۲۰ تیر ۹۵ ، ۲۳:۰۴
  • لافکادیو

تد مشخصات زن ایده‌آلش رو داده به موسسه همسریابی. بعد مدت‌ها بهش خبر دادن که یک مورد دقیقا مطابق با ایده‌آل‌هاش پیدا شده. تو آخرین لحظه وقتی می‌خواد بره سر قرار و طرف رو ببینه، کسی رو که احتمالا بیشترین تطابق رو با همسر ایده‌آلش داره پشیمون میشه.

  • ۰۴ تیر ۹۵ ، ۰۱:۱۳
  • لافکادیو

درد داره. برای من درد داره. برای شما یه خبر کمرنگ بین هزارتا خبر دیگه است. شاید داداش‌تون رفته باشه خدمت. شاید پسرخاله و پسردایی‌تون رو تو لباس نظامی دیده باشید. شاید حتی خودت رفته باشی خدمت. اما خیلی فرق داره. خیلی. از زمین تا آسمون فرق داره. اینکه تو رفتی با رانت دایی و عمو و بابای سپاهیت یه جای دنج خدمت کردی یا اینکه گرین کارت بسیجت رو نشون دادی و معاف از آموزشی شدی. یا تک فرزند بودی و سه چهارتا برادر بزرگتر داشتی و هزارتا راه فرار دیگه. نمی‌فهمی. نمی‌دونی من دارم از چی صحبت می‌کنم. یه شعری هست ته دل هر 05 ای اینه که آخر دوره آموزشی این شعرو بخونه. مطمئنم ته دل همه این جوونا این بوده که این دوره لعنتی تموم شه و این شعرو از ته دل داد بزنن. که با هم تو اتوبوس بخونن از جلو نظام خبردار 05 خدانگهدار. نشد. نشد که بخونن. عیب نداره من براشون می‌خونم از جلو نظام خبردار داداشیا خدانگهدار...

  • ۰۳ تیر ۹۵ ، ۱۴:۳۳
  • لافکادیو

هر جوونی که میره خدمت یه چیزی رو تو خدمت جا میذاره و برمی‌گرده. یه عده دیگه مثل قبلنا نمی‌خندن، یه عده دیگه خواهراشون رو بغل نمی‌کنن. یه عده از بعد خدمت هر چند وقت یه بار دست مادرشون رو می‌بوسن. بعضیا کلاه‌شون با پدرشون تو هم میره. یه عده دیگه نمی‌تونن دست تو جیب باباشون کنن. یه عده هم... 

  • ۳۰ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۲۲
  • لافکادیو

من هدف ندارم. آدم بی‌هدف آدم مرده است. من هیچ هدفی ندارم که بخواهم برایش آستین بالا بزنم. من مرده‌ام. مرده متحرک.

  • ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۳۴
  • لافکادیو

در روزهای حال خراب ما هم تو غوغا می‌کنی...

+ لطفا اصل بخرید

  • ۱۷ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۴۱
  • لافکادیو